سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

94/1/9
1:35 ع

تست شخصیتی چند وجهی مینه سوتا
MMPI-2
پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است. با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد
کنید.
الف : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله
را پرکنید. )مانند الف در شکل زیر(. » + « دایره
ب : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست نیست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله
را پر کنید )مانند ب در شکل زیر(. – » « دایره
ج : اگر جمله ای به شما مربوط نمی شود و یا چیزی است که نمی توانید در مورد آن تصمیم بگیرید در پاسخنامه در مقابل
شماره مربوط به ان جمله هیچ علامتی نگذارید )مانند ج در شکل زیر(.
تذکرات:
الف در این پرسشنامه جواب صحیح یا غلط وجود ندارد، بنابراین طبق نظر و احساس خود پاسخ دهید. –
ب اگر به جملاتی برخوردید که به نظرتان عجیب می آید نگران نشوید و توجه داشته باشید که بعضی از جملات مربوط –
به گروه های خاصی از افراد است.
ج هنگام علامت گذاری دقت کنید که شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه یکسان باشد. –
د از گذاشتن هرگونه علامتی بر روی پرسشنامه خودداری نمایید. –
ه سعی کنید در پاسخنامه در برابر همه جمله ها علامت بگذارید. –
مثال:
بلی خیر
الف: -
ب: +
ج: + -
1 مجله های فنی را دوست دارم. -
2 اشتهای خوبی دارم. -
3 بیشتر صبح ها سرحال و با نشاط از خواب بر می خیزم. -
4 کار کتابداری را دوست دارم. -
5 با کوچک ترین صدایی از خواب بیدار می شوم. -
6 پدرم مرد خوبی است، یا )اگر پدرتان مرده است( پدرم مرد خوبی بود. -
7 خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم. -
8 معمولاً حرارت دست و پایم در حد طبیعی است. -
9 زندگی روزانه من پر از چیزهایی است که برایم جالبند. -
11 تقریباً به اندازه سابق قادر به کار کردن هستم. -
11 اغلب اوقات احساس می کنم چیزی گلویم را گرفته است. -
12 از زندگی جنسی ام راضی هستم. -
13 مردم باید سعی کنند خواب های خود را تعبیر کرده و به آن ها عمل کنند. -
14 از داستان های پلیسی و اسرار آمیز خوشم می آید. -
15 در محیط کارم فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم. -
16 گاهی اوقات فکرهایم آنقدر بد هستند که نمی توانم درباره آن ها با کسی حرف بزنم. -
17 معتقدم که زندگی با من خوب رفتار نکرده است. -
18 تهوع و استفراغ آزارم می دهد. -
19 دوست دارم بفهمم دیگران درباره من چه فکر می کنند. -
21 خیلی کم دچار یبوست می شوم. -
21 گاهی اوقات خیلی دلم می خواهد از خانه فرار کنم. -
22 فکر می کنم هیچ کس مرا درک نمی کند. -
23 گاهی اوقات طوری به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم. -
24 گاهی اوقات ارواح شیطانی مرا تسخیر می کنند. -
25 دوست دارم یک خواننده باشم. -
26 وقتی به دردسر می افتم، بهترین کار برایم این است که ساکت بمانم. -
27 معتقدم که باید جواب بدی را با بدی داد. -
28 هفته ای چند بار ناراحتی معده اذیتم می کند. -
29 گاهی اوقات دلم می خواهد فحش بدهم. -
31 هرچند شب یک بار خواب های وحشتناک می بینم. -
31 برایم مشکل است که حواسم را روی یک کار متمرکز کنم. -
32 تجربه ها و احساس های عجیب و غریب خاصی داشته ام. -
33 خیلی کم نگران سلامتیام می شوم. -
34 به خاطر رفتار جنسی ام هیچ گاه به دردسر نیفتاده ام. -
35 درگذشته گاهی چیزهایی دزدیده ام. -
36 اغلب اوقات سرفه می کنم. -
37 گاهی دلم می خواهد چیزهایی را بشکنم. -
38 گاهی روزها، هفته ها، یا ماه ها بوده که دست و دلم به کاری نمی رفته است. -
39 خوابم نامنظم و آشفته است. -
41 بیشتر اوقات سردرد کلافه ام می کند. -
41 گاهی دروغ می گویم. -
42 اگر دیگران سرم کلاه نگذاشته بودند، موفق تر بودم. -
43 قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است. -
44 هفته ای یک یا چند بار، بدون هیچ علتی، ناگهان بدنم داغ می شود. -
45 در حال حاضر وضع سلامتیم مثل بیشتر دوستانم خوب است. -
46 معمولاً هنگام دیدن دوستان سابقم اظهار آشنایی نمی کنم، مگر این که آن ها پیش قدم شوند. -
47 تقریباً هیچ وقت در قلب یا قفسه سینه ام دردی نداشته ام. -
48 بیشتر به جای پرداختن به کارهایم خیال بافی می کنم. -
49 من فردی بسیار اجتماعی هستم. -
51 اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند. -
51 بعضی از مطالبی را که در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم. -
52 من زندگی درستی نداشته ام. -
53 اغلب در قسمت هایی از بدنم احساس سوزش، مورمور شدن، یا خواب رفتگی می کنم. -
54 خانواده ام با شغلی که دارم، یا می خواهم انتخاب کنم موافق نیستند. -
55 گاهی آن قدر روی چیزی پافشاری می کنم که دیگران تحمل خود را از دست می دهند. -
56 کمتر از دیگران احساس خوشحالی می کنم. -
57 معمولاً در پشت گردنم احساس درد می کنم. -
58 فکر می کنم اغلب مردم برای جلب کمک و همدردی دیگران بدبختی های خود را بزرگ تر جلوه می دهند. -
59 هرچند روز یک بار در قسمت بالای معده ام احساس ناراحتی می کنم. -
61 وقتی با دیگران هستم شنیدن چیزهای خیلی عجیب آزارم می دهد. -
61 من آدم مهمی هستم. -
62 اغلب آرزو کرده ام کاش یک دختر بودم، یا )اگر دختر هستید( هرگز از این که یک دختر هستم متأسف نبوده ام. -
63 آدم زود رنجی نیستم. -
64 از خواندن داستان های عاشقانه خوشم می آید. -
65 اکثر اوقات احساس غمگینی می کنم. -
66 اگر اکثر قوانین دور ریخته می شد، بهتر بود. -
67 شعر را دوست دارم. -
68 گاهی حیوانات را اذیت می کنم. -
69 فکر می کنم از کاری مثل جنگلبانی خوشم بیاید. -
71 در بحث با دیگران به آسانی شکست می خورم. -
71 این روزها دارم از رسیدن به هدف هایم نا امید می شوم. -
72 گاهی احساس می کنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در می آید. -
73 واقعاً اعتماد به نفس ندارم. -
74 دوست دارم یک گل فروش باشم. -
75 معمولاً احساس می کنم زندگی با ارزش است. -
76 بیشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقیقت را می پذیرند. -
77 هر چند وقت یک بار، کار امروز را به فردا موکول می کنم. -
78 بیشتر افرادی که مرا می شناسند، دوستم دارند. -
79 اهمیتی نمی دهم که مورد تمسخر دیگران واقع شوم. -
81 دوست دارم پرستار باشم. -
81 بیشتر مردم برای این که پیشرفت کنند دروغ می گویند. -
82 کارهای زیادی انجام می دهم که بعد از انجام آن ها پشیمان می شوم. )من بیش از دیگران پشیمان می شوم( -
83 خیلی کم با افراد خانواده ام دعوا می کنم. -
84 یک یا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام. -
85 گاهی دلم می خواهد کارهای خطرناک و دلهره آور انجام دهم. -
86 میهمانی ها و کارهایی را که پر از شادی و سرو صدا است دوست دارم. -
87 در زندگی مشکلاتی داشته ام که به دلیل پیچیدگی زیادشان قادر به تصمیم گیری درباره آن ها نبوده ام. -
88 معتقدم که زن ها باید به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند. -
89 بیشترین گرفتاری و درگیری من با خودم است. -
91 من پدرم را دوست دارم، )یا اگر پدرتان مرده است( من پدرم را دوست داشتم. -
91 خیلی کم دچار کشیدگی یا پرش عضلات می شوم. -
92 برایم مهم نیست که چه بر سرم بیاید. -
93 گاهی اوقات، وقتی حالم خوب نیست، بد اخلاق می شوم. -
94 اغلب اوقات احساس می کنم یک کار غلط یا بد انجام داده ام. -
95 اغلب اوقات خوشحال هستم. -
96 حیوانات، افراد، یا چیزهایی را در اطراف خود می بینم که دیگران نمی بینند. -
97 اغلب اوقات احساس می کنم که بینی ام گرفته و سرم سنگین است. -
98 بعضی ها آن قدر امر و نهی می کنند که حتی وقتی حق با آن ها است، دلم می خواهد بر خلاف خواست آن ها رفتار -
کنم.
99 کسی به من حقه زده است. -
111 هیچ وقت کار خطرناکی را به خاطر مهیج بودن آن انجام نداده ام. -
111 اغلب احساس می کنم نوار محکمی به دور سرم بسته شده است. -
112 گاهی عصبانی می شوم. -
113 اگر روی یک مسابقه یا بازی شرط بندی کنم، از آن بیشتر لذت می برم. -
114 بیشتر مردم به این دلیل صداقت و درستی نشان می دهند که می ترسند گرفتار شوند. -
115 گاهی در مدرسه به علت رفتار بدم پیش مدیر فرستاده شده ام. -
116 حرف زدن من مثل همیشه است )یعنی، تند تر، آهسته تر، درهم و برهم یا گرفته تر از قبل نیست(. -
117 در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعایت می کنم، تا در بیرون از خانه. -
118 کسانی که قادر به سخت کار کردن باشند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند. -
119 فکر می کنم به اندازه اطرافیانم، با استعداد و زرنگ هستم. -
111 اغلب مردم حاضرند حتی از راه های غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند. -
111 معده ام خیلی ناراحتم می کند. -
112 تئاتر و نمایش را دوست دارم. -
113 می دانم چه کسی مسئول تمام مشکلاتم است. -
114 گاهی وسایل شخصی دیگران، مثل کفش و دستکش به قدری توجهم را جلب می کند که دوست دارم به آن ها -
دست بزنم یا آن ها را بدزدم، حتی اگر به دردم نخورد.
115 دیدن خون باعث وحشت یا بهم خوردن حالم نمی شود. -
116 اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم، ولی علتش را نمی دانم. -
117 هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام. -
118 نگران مریض شدن نیستم. -
119 جمع آوری گل ها یا پرورش گیاهان خانگی را دوست دارم. -
121 معمولاً از آنچه به نظرم درست می رسد، به شدت دفاع می کنم. -
121 هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام. -
122 گاهی افکارم به قدری سریع بوده که نتوانسته ام آن ها را بر زبان آورم. -
123 اگر اطمینان داشتم که کسی متوجه نخواهد شد، بدون خریدن بلیط، وارد سینما می شدم. -
124 اغلب وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد، از خود می پرسم که از این کار چه هدفی داشته است. -
125 معتقدم که زندگی خانوادگی من به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم. -
126 معتقدم که قانون باید با قاطعیت اجرا شود. -
127 از انتقاد یا سرزنش به شدت می رنجم. -
128 آشپزی را دوست دارم. -
129 رفتار اطرافیانم تأثیر زیادی بر رفتار من دارد. -
131 گاهی واقعاً احساس می کنم آدم بی مصرفی هستم. -
131 در کودکی عضو گروهی از دوستانم بودم که سعی می کردند در تمام مشکلات به همدیگر وفادار باشند. -
132 به زندگی پس از مرگ معتقدم. -
133 دوست داشتم یک سرباز باشم. -
134 گاهی دوست دارم با کسی دعوا و کتک کاری کنم. -
135 اغلب به این دلیل که دیر تصمیم می گیرم، خیلی چیزها را از دست می دهم. -
136 وقتی در حال انجام کار مهمی هستم، اگر کسی از من راهنمایی بخواهد یا مزاحمم شود، عصبانی می شوم. -
137 زمانی خاطرات روزانه ام را می نوشتم. -
138 معتقدم علیه من توطئه چینی می شود. -
139 ترجیح می دهم در بازی برنده باشم تا بازنده. -
141 اغلب شب ها بدون این که افکار یا خیالاتی ناراحتم کند، به خواب می روم. -
141 در طی چند سال گذشته، اکثر اوقات حالم خوب بوده است. -
142 هرگز دچار غش یا تشنج نشده ام. -
143 وزنم کم و زیاد نمی شود. -
144 فکر می کنم کسانی مرا تعقیب می کنند. -
145 احساس می کنم اغلب بی دلیل مجازات شده ام. -
146 به آسانی به گریه می افتم. -
147 چیزهایی را که می خوانم به خوبی گذشته نمی فهمم. -
148 در طول زندگی، هرگز حالم بهتر از الآن نبوده است. -
149 گاهی احساس می کنم به بیماری خطرناکی مبتلا شده ام. -
151 گاهی احساس می کنم که باید به خودم یا کس دیگری صدمه بزنم. -
151 خوشم نمی آید قبول کنم کسی زیرکانه سرم را کلاه گذاشته است. -
152 زود خسته نمی شوم. -
153 دوست دارم برخی از افراد مهم را بشناسم، چون این کار باعث می شود احساس کنم مهم هستم. -
154 وقتی از یک جای بلند به پایین نگاه می کنم، می ترسم. -
155 اگر یکی از افراد خانواده ام با قانون درگیر شود، عصبی نمی شوم. -
156 فقط مواقعی که به مسافرت یا گردش می روم، خوشحال هستم. -
157 برایم مهم نیست که دیگران درباره ام چه فکر می کنند. -
158 دوست ندارم در میهمانی ها دست به شیرین کاری بزنم، حتی اگر دیگران نیز چیزی شبیه آن را انجام دهند. -
159 هیچ وقت غش نکرده ام. -
161 مدرسه را دوست داشتم. -
161 خجالتی هستم، و همیشه مجبورم کاری کنم که دیگران متوجه این موضوع نشوند. -
162 کسی سعی می کند مرا مسموم کند. -
163 ترس شدیدی از مارها ندارم. -
164 هیچ وقت دچار سرگیجه نشده ام، یا خیلی کم سرگیجه داشته ام. -
165 فکر می کنم که حافظه ام خوب است. -
166 مسائل جنسی فکرم را آزار می دهد. -
167 گفتگو با غریبه ها برایم مشکل است. -
168 آشنایانم می گویند در مواقعی کارهایی می کنم که بعد نمی توانم آن ها را به خاطر بیاورم. -
169 وقتی خسته می شوم دوست دارم دست به کاری هیجان آور بزنم. -
171 می ترسم عقلم را از دست بدهم. -
171 با پول دادن به گداها مخالفم. -
172 بارها متوجه شده ام که وقتی سرگرم انجام کاری هستم، دستم می لرزد. -
173 می توانم مدتی طولانی مطالعه کنم، بدون این که چشمم خسته شود. -
174 مطالعه و خواندن مطالبی در مورد کارم را دوست دارم. -
175 بیشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف می کنم. -
176 خیلی کم دچار سردرد می شوم. -
177 از دقت و مهارت دست هایم کاسته نشده است. -
178 گاهی موقع دستپاچه شدن خیس عرق می شوم، و این موضوع خیلی ناراحتم می کند. -
179 هنگام راه رفتن، در حفظ تعادلم مشکلی نداشته ام. -
181 ذهنم خوب کار نمی کند. -
181 من دچار تب یونجه یا حملات آسم نمی شوم. -
182 اوقاتی برایم پیش آمده که در طی آن بر روی حرکات و صحبت کردنم کنترلی نداشتم، ولی از آنچه در اطرافم -
می گذشت، آگاه بودم.
183 برخی از افرادی را که می شناسم دوست ندارم. -
184 خیلی کم خیال بافی می کنم. -
185 کاش این قدر خجالتی نبودم. -
186 از سر و کار داشتن با پول نمی ترسم. -
187 اگر خبرنگار بودم، خیلی دوست داشتم که اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم. -
188 از بسیاری از بازی ها و سرگرمی ها لذت می برم. -
189 از لاس زدن خوشم می آید. -
191 اطرافیانم با من بیشتر مثل یک بچه رفتار می کنند تا یک فرد بالغ. -
191 دوست دارم روزنامه نگار باشم. -
192 مادرم زن خوبی است، یا )اگر مادرتان مرده است( مادرم زن خوبی بود. -
193 هنگام قدم زدن خیلی دقت می کنم که پایم را روی شکاف های پیاده رو نگذارم. -
194 هرگز جوش هایی بر روی پوستم نبوده که باعث نگرانیم شود. -
195 در خانواده من، محبت و همکاری خیلی کمتر از خانواده های دیگر است. -
196 دائماً نگران چیزی هستم. -
197 فکر می کنم کار پیمان کاری ساختمان را دوست داشته باشم. -
198 اغلب صداهایی می شنوم که نمی دانم از کجا می آیند. -
199 من به علم علاقه مندم. -
211 کمک خواستن از دوستان برایم مشکل نیست، حتی اگر نتوانم این لطف آن ها را جبران کنم. -
211 شکار کردن را خیلی دوست دارم. -
212 رفقایم اغلب مورد پسند والدینم نبودند. -
213 گاهی کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم. -
214 شنوایی من به خوبی اکثر افراد است. -
215 برخی افراد خانواده ام عاداتی دارند که باعث رنجش و دلخوری من می شود. -
216 بعضی وقت ها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم. -
217 دوست دارم عضو چند انجمن یا باشگاه باشم. -
218 تقریباً هیچ وقت طپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام. -
219 صحبت درباره مسائل جنسی را دوست دارم. -
211 دیدن جاهایی را که قبلاً ندیده ام دوست دارم. -
211 وظیفه ای به من الهام شده است که تاکنون به دقت آن را دنبال کرده ام. -
212 گاهی مانع کار کسانی شده ام که می خواسته اند آن کار را نه به خاطر اهمیتش، بلکه به خاطر پیروی از اصول انجام -
دهند.
213 زود عصبانی می شوم و زود هم آرام می گیرم. -
214 خانواده ام تقریباً هیچ تسلطی بر روی من نداشته اند. -
215 خیلی غصه می خورم. -
216 کسی سعی می کند چیزی را از من بدزدد. -
217 تقریباً تمام بستگانم مرا درک می کنند. -
218 مواقعی بوده که آن قدر بی قرار بوده ام که نتوانسته ام یک جا بند شوم. -
219 در عشق شکست خورده ام. -
221 هیچ وقت نگران قیافه ام نیستم. -
221 اغلب درباره چیزهایی خواب می بینم که نمی توان درباره آن ها با کسی صحبت کرد. -
222 تمام مسائل مهم درباره امور جنسی را باید به بچه ها یاد داد. -
223 فکر می کنم عصبی تر از دیگران نیستم. -
224 من دردی ندارم، و اگر هم داشته باشم، بسیار کم است. -
225 کارها را طوری انجام می دهم که دیگران می توانند آن را سوء تعبیر کنند. -
226 گاهی وقت ها بدون هیچ دلیلی، یا حتی در شرایط نامناسب، احساس خوشی و هیجان زیادی می کنم. -
227 کسانی را که دائماً به فکر پول یا مقام هستند، سرزنش نمی کنم. -
228 اشخاصی هستند که سعی می کنند افکار و عقاید مرا بدزدند. -
229 مواقعی پیش می آید که گویی مغزم خالی شده است، به طوری که فعالیت هایم متوقف شده، و از آنچه در اطرافم -
می گذرد آگاه نیستم.
231 با کسانی که می دانم کارشان اشتباه است، می توانم رفتار دوستانه ای داشته باشم. -
231 دوست دارم بین جمعی از افرادی باشم که مرتب جوک گفته و شوخی می کنند. -
232 گاهی در انتخابات به کسانی رای می دهم که آن ها را اصلاً نمی شناسم. -
233 شروع کردن هر کاری برایم مشکل است. -
234 فکر می کنم که یک شخص محکوم هستم. -
235 در مدرسه شاگرد ضعیفی بودم. -
236 اگر هنرمند بودم دوست داشتم گل ها را نقاشی کنم. -
237 از این که چندان خوش قیافه نیستم، زیاد ناراحت نمی شوم. -
238 حتی در هوای خنک زود عرق می کنم. -
239 کاملاً اعتماد به نفس دارم. -
241 گاهی نمی توانم از دزدی، یا بلند کردن چیزی از مغازه ها خودداری کنم. -
241 بهتر است آدم به کسی اعتماد نکند. -
242 هفته ای یک یا چند بار هیجان زده می شوم. -
243 وقتی در جمع هستم، نمی توانم مطلب مناسبی برای گفتگو پیدا کنم. -
244 معمولاً هر وقت دلم می گیرد، یک چیز مهیج می تواند مرا از آن حالت خارج کند. -
245 وقتی خانه را ترک می کنم، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نیستم. -
246 معتقدم که گناهان من غیر قابل بخشش هستند. -
247 یک یا چند قسمت پوستم بی حس است. -
248 سوء استفاده از کسی را که خود اجازه چنین کاری را می دهد، بد نمی دانم. -
249 بینایی من به خوبی سال های گذشته است. -
251 گاهی اوقات به قدری از زرنگی بعضی از جنایتکاران خوشم آمده که آرزو کرده ام گیر نیفتند. -
251 اغلب احساس می کنم که غریبه ها به دیده انتقاد آمیز به من نگاه می کنند. -
252 برای من مزه همه چیز یکسان است. -
253 من هر روز، بیش از حد عادی آب می خورم. -
254 بیشتر مردم به این علت با کسی دوست می شوند که ممکن است این دوستی برایشان مفید باشد. -
255 به ندرت احساس کرده ام گوش هایم زنگ بزند یا وزوز کند. -
256 گاهی اوقات از عزیزترین کسان خود هم متنفر می شوم. -
257 اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشی را گزارش کنم. -
258 من در طول روز می توانم بخوابم ولی شب ها قادر به خواب نیستم. -
259 مطمئنم که دیگران پشت سرم راجع به من صحبت می کنند. -
261 گاهی به شوخی های بی ادبانه می خندم. -
261 در مقایسه با دوستانم ترس های کمتری دارم. -
262 وقتی در جمعی از من بخواهند بحثی را شروع کنم یا مطلبی را توضیح دهم، دستپاچه نمی شوم. -
263 همیشه وقتی یک جنایتکار به وسیله دفاعیات یک وکیل زرنگ آزاد می شود، از قانون بیزار می شوم. -
264 در مصرف مشروبات الکلی افراط کرده ام. -
265 تا وقتی کسی با من حرف نزند با او صحبت نمی کنم. -
266 هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام. -
267 اوقاتی بوده که در طی آن به طرز غیر عادی و بدون علت خاصی احساس خوشحالی می کردم. -
268 افکار مربوط به امور جنسی آزارم می دهد. -
269 وقتی چند نفر به دردسر می افتند، بهترین کار این است که داستانی درست کرده و همه به آن بچسبند. -
271 دیدن آزار و اذیت حیوانات باعث ناراحتی من نمی شود. -
271 فکر می کنم احساساتی تر از دیگران هستم. -
272 هرگز در زندگی عروسک بازی را دوست نداشته ام. -
273 اغلب اوقات زندگی برایم رنج آور است. -
274 در مورد بعضی مسائل آن قدر حساسم که نمی توانم در موردشان صحبت کنم. -
275 در مدرسه صحبت کردن در مقابل کلاس برایم خیلی مشکل بود. -
276 من مادرم را دوست دارم، یا )اگر مادرتان مرده است(، من مادرم را دوست داشتم. -
277 اکثر اوقات، حتی در کنار دیگران احساس تنهایی می کنم. -
278 دیگران به قدر لازم با من تفاهم دارند. -
279 از شرکت در بازی هایی که خوب بلد نیستم خودداری می کنم. -
281 فکر می کنم می توانم مثل دیگران به آسانی دوست پیدا کنم. -
281 دوست ندارم دیگران دور و برم باشند. -
282 دیگران می گویند که من هنگام خواب راه می روم. -
283 کسی که با سهل انگاری خود دیگران را به دزدیدن اموالش وسوسه می کند، به اندازه کسی که دزدی کرده، مقصر -
است.
284 فکر می کنم تقریباً هرکسی برای این که به دردسر نیفتد، دروغ خواهد گفت. -
285 من حساس تر از اغلب مردم هستم. -
286 اغلب مردم باطناً دوست ندارند که برای کمک به دیگران خود را به دردسر بیندازند. -
287 بیشتر رویاهایم درباره مسائل جنسی است. -
288 پدر و مادر و افراد خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند. -
289 خیلی زود دستپاچه می شوم. -
291 درباره پول و کار نگران هستم. -
291 هیچ وقت عاشق کسی نبوده ام. -
292 بعضی از کارهایی که افراد خانواده ام انجام داده اند، مرا به وحشت انداخته است. -
293 تقریباً هیچ وقت خواب نمی بینم. -
294 بیشتر اوقات لکه های قرمزی روی گردنم پیدا می شود. -
295 هرگز احساس فلجی یا ضعف غیر طبیعی، در هیچ یک عضلاتم نداشته ام. -
296 گاهی بدون آن که سرما خورده باشم، صدایم در نمی آید یا تغییر می کند. -
297 اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار می کردند، حتی وقتی که من این کار آن ها را غیر منطقی می دانستم. -
298 گاهی بوهای ناجوری به مشامم می رسد. -
299 نمی توانم ذهنم را روی یک موضوع متمرکز کنم. -
311 من به دلایلی، نسبت به یک یا چند نفر از اعضای خانواده ام حسادت می کنم. -
311 تقریباً همیشه درباره کسی یا چیزی نگران هستم. -
312 خیلی زود حوصله ام از دست دیگران سر می رود. -
313 اغلب آرزو می کنم ای کاش مرده بودم. -
314 گاهی آن قدر هیجان زده می شوم که خوابیدن برایم مشکل می گردد. -
315 من بیشتر از سهم خود در زندگی نگرانی داشته ام. -
316 برای هیچ کس چندان مهم نیست که چه بر سر من می آید. -
317 گاهی آن قدر خوب می شنوم که باعث ناراحتیم می شود. -
318 هر چیزی را که به من می گویند بلافاصله فراموش می کنم. -
319 معمولاً حتی در امور جزیی، مجبورم که قبل از اقدام صبر کرده و فکر کنم. -
311 وقتی در خیابان آشنایانم را می بینم، برای اجتناب از روبرو شدن با آن ها به طرف دیگر خیابان می روم. -
311 اغلب احساس می کنم چیزهای دور و برم واقعی نیستند. -
312 تنها قسمت جالب نشریات، بخش فکاهی آن هاست. -
313 عادت دارم که چیزهای بی اهمیت )مانند درخت ها یا تیرهای چراغ برق( را بشمارم. -
314 دشمنی ندارم که واقعاً بخواهد به من صدمه بزند. -
315 با کسانی که دوستانه تر از حد معمول به نظر می رسند، با احتیاط رفتار می کنم. -
316 افکار غیر عادی و عجیب و قریبی دارم. -
317 دور شدن از خانه، حتی برای مسافرت های کوتاه، مرا مضطرب و ناراحت می کند. -
318 معمولاً انتظار دارم در کارهایی که انجام می دهم، موفق شوم. -
319 هنگامی که تنها هستم، چیزهای عجیب و غریبی می شنوم. -
321 گاهی از افراد یا چیزهایی می ترسم که می دانم صدمه ای به من نمی زنند. -
321 از تنها وارد شدن به اتاقی که یک عده در آن مشغول صحبت هستند، احساس ترس و ناراحتی نمی کنم. -
322 از به کار بردن چاقو یا هر چیز برنده و نوک تیز می ترسم. -
323 گاهی از آزار رساندن به کسی که خیلی دوستش دارم، لذت می برم. -
324 به آسانی می توانم دیگران را از خودم بترسانم، و گاهی برای شوخی این کار را می کنم. -
325 برای من تمرکز حواس مشکل تر از دیگران است. -
326 بارها اتفاق افتاده که از انجام کاری منصرف شده ام، زیرا توانایی انجام آن را در خود ندیده ام. -
327 کلمات بد و خیلی زشتی به ذهنم خطور می کند و نمی توانم از شر آن ها خلاص شوم. -
328 گاهی افکار بی اهمیتی به ذهنم هجوم می آورند و تا چند روز مرا ناراحت می کنند. -
329 تقریباً هر روز چیزهایی اتفاق می افتد که مرا می ترساند. -
331 گاهی سرشار از انرژی هستم. -
331 معمولاً کارها را سخت می گیرم. -
332 گاهی از آزار دیدن به وسیله کسی که دوستش دارم، لذت می برم. -
333 مردم درباره من چیزهای زشت و توهین آمیزی می گویند. -
334 در جاهای بسته احساس ناراحتی می کنم. -
335 زیاد خود پسند نیستم. -
336 کسی فکر و ذهن مرا کنترل می کند. -
337 در میهمانی ها بیشتر اوقات به جای این که داخل جمع شوم، ترجیح می دهم تنها یا فقط با یک نفر بنشینم. -
338 بیشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است. -
339 گاهی احساس کرده ام مشکلاتم آن قدر زیاد شده اند که نمی توانم بر آن ها غلبه کنم. -
341 دید و بازدید از آشنایان را دوست دارم. -
341 گاهی ذهنم کند تر از حد معمول کار می کند. -
342 در اتوبوس، قطار و غیره، اغلب با غریبه ها صحبت می کنم. -
343 بچه ها را دوست دارم. -
344 از شرط بندی روی چیزهای کوچک خوشم می آید. -
345 اگر امکاناتی فراهم شود، می توانم کاری انجام دهم که برای مردم بسیار سودمند باشد. -
346 اغلب به افراد به اصطلاح متخصصی برخورده ام، که به اندازه من کار بلد نبودند. -
347 وقتی می شنوم یکی از آشنایانم به موفقیتی رسیده است، احساس شکست می کنم. -
348 اغلب آرزو می کنم ای کاش بچه بودم. -
349 خوش ترین ساعات زندگی ام وقتی است که تنها باشم. -
351 اگر به من فرصت دهند، رهبر خوبی برای مردم می شوم. -
351 از شنیدن داستان ها و جوک های بی ادبانه خجالت می کشم. -
352 معمولاً مردم بیش از آن چه به دیگران احترام می گذارند، توقع احترام دارند. -
353 از میهمانی ها فقط به این دلیل که با مردم هستم لذت می برم. -
354 سعی می کنم داستان های خوبی را به خاطر بسپارم تا بتوانم به دیگران بازگو کنم. -
355 یک یا چند بار در زندگی احساس کرده ام فردی به وسیله هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی کرده است -
356 زمانی که مشغول انجام کاری هستم، نمی توانم حتی برای یک لحظه آن را کنار بگذارم. -
357 اغلب در غیبت کردن و عیب جویی های اطرافیانم شرکت نمی کنم. -
358 اغلب، دیگران نسبت به فکر های خوب من حسادت می کنند، فقط به این دلیل که این فکرها قبلاً به ذهن خود -
آن ها نرسیده بود.
359 از شور و هیجان در یک جمع لذت می برم. -
361 از ملاقات با آدم های غریبه ناراحت نمی شوم. -
361 کسی سعی دارد روی فکر من تأثیر بگذارد. -
362 یادم می آید گاهی برای خلاص شدن از گرفتاری، خودم را به مریضی زده ام. -
363 هنگامی که در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم، نگرانی هایم بر طرف می شود. -
364 هنگامی که کاری خوب پیش نمی رود، دلم می خواهد آن کار را فوراً کنار بگذارم. -
365 دوست دارم دیگران بدانند من بر کارها مسلط هستم. -
366 مواقعی بوده که به قدری سرشار از انرژی بوده ام که چند روزی نیاز به خواب نداشتم. -
367 هر وقت امکان داشته باشد از حضور در میان جمعیت پرهیز می کنم. -
368 از روبرو شدن با گرفتاری یا مشکل شانه خالی می کنم. -
369 هنگامی که می خواهم کاری انجام دهم و دیگران می گویند که ارزش انجام دادن ندارد، آن را کنار می گذارم. -
371 میهمانی ها و اجتماعات را دوست دارم.


نوق...   

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ